از بس پسر خوبى است و بانمک حرف مى زند که دوست نداریم گفت و گو را تمام کنیم. فرى با آن لهجه ایرانى _ آلمانى و آن لحن بى نظیر و مکث هایى که مخصوص خود او است؛ لابد به همین دلیل هم هست که عشق گزارشگران شبکه خبر این است که بازى تمام شود تا بیایند سراغ او و حتى اگر شده یک کلمه از او حرف بکشند...
پایان سال ۲۰۰۵ درحالى که فریدون به جاى تعطیلات مشغول تمرین و بازگشت به شرایط ایده آل است زمان خوبى است براى مصاحبه با هافبک چپ تیم ملى ایران که اتفاقاً بدترین روزهاى دوران حرفه اى خود را تجربه مى کند. او که پس از درخشش مفرط با «لوبک» دسته دومى حتى به تیم ملى آلمان نیز دعوت شد، امروز در کایزرسلاترن به نیمکت چسبیده و حتى در برنامه آینده سرمربى جدید FCK ولفانگ وولف جایى ندارد. خود FCK در انتهاى جدول بوندس لیگا است و نامزد اصلى سقوط به دسته دوم. گرچه ستارگانى مثل آلتین تاپ و سانوگو را در اختیار دارد. خب، چه باید کرد؟ تصور اولیه ما گفت و گویى است که به اعلام نام تیم جدید فریدون ختم مى شود اما فرى بى خیال تر از این حرف ها آنقدر بااطمینان حرف مى زند که فکر مى کنیم وولف هرگز در کیکر حرف از فروش قطعى زندى و چهار بازیکن دیگر نزده. بازیکن ایرانى تبار FCK به رغم ظاهر ساده اى که دارد به چم و خم فوتبال حرفه اى آشنا است و کاملاً باتجربه حرف مى زند. جالب ترین قسمت صحبت ما زمانى است که از پیشنهاد آلمانیا آخن صدرنشین بوندس لیگاى دو حرف مى زنیم. او مى گوید هرگز به دسته دوم نمى رود چون براى ایران خوب نیست که بازیکن فیکسش در دسته دو بازى کند.فرى بى علاقه به فوتبال جنگى (منظور بازى قدرتى و توام با درگیرى است) به دنبال جایى است که بتواند دریبل بزند و از زیبایى هاى فوتبال لذت ببرد؛ جایى مثل بارسلونا باشگاهى که امروز حضور در آن یک رویاى دست نیافتنى است اما شاید جام جهانى آتى محل تعبیر همه آن رویاها باشد. خدا را چه دیدید!
•••
•امسال کایزرسلاترن در بوند س لیگا نتایج ضعیفى گرفته. فعلاً که قعرنشین لیگ هستید، چرا؟
خب، من نمى دانم که. یک بازى شد، بردیم. چند بازى شد باختیم. تیم هى باخت، باخت، آخر رسیدیم به ته جدول. این سئوال خیلى سخته. چرا تیم اینجا است؟ من جواب ندارم. اول فصل مربى نو آمد، ما بردیم. خوب بودیم. ولى بعد باختیم. مربى عوض شد. مربى نو آمد. پرزیدنت (مدیر) یک چیزى گفت ما فکر کردیم تیم مى برد ولى نبردیم. حالا ناراحتیم. شاید وضع بهتر شود، شاید نشود، من نمى دانم.
•لاترن مدعى اول سقوط است، براى بقا در بوندس لیگاى یک چقدر شانس دارید.
شانس، نمى فهمم؟
•منظورم این است که مى توانید در دسته اول بمانید.
شاید ماندیم، معلوم نیست. مى رویم اسپانیا. اردو داریم. خوب بازى کنیم مى مانیم. ما بى امید نیستیم.
•مثل لاترن تو هم امسال خیلى بدشانسى آورده اى. درست است؟
بله، من بدشانسى داشتم. قبل از فصل مصدوم شدم. مربى گفت برو بانک! (منظور روى نیمکت) من رفتم بانک. مربى بعد گفت بیا بازى کن. رفتم بازى کنم سرما خوردم. حالم خوب نبود. چند روز تمرین نکردم. مربى راضى نبود. بعداً کمرم درد گرفت. چشمم ضعیف شد. خدا کند سال بعد بهتر شود. ۲۰۰۵ براى من بدشانسى آورد. در تیم ملى نه ها در باشگاه.
•ظاهراً تو با میشائیل هنکه سرمربى قبلى تیم هم مشکل پیدا کردى.
نه، اصلاً مشکل نداشتم.
•مطمئنى؟ خبرش همه جا پیچیده بود.
کدام را مى گویى؟ مربى نو یا کهنه.
•سرمربى کهنه را مى گویم.
آره. با او یک خرده مشکل داشتم. نمى دانستم از من چه مى خواهد، هى با خودم مى گفتم چه بکنم، بروم یا بمانم. هر روز به من قول مى داد؛ «فریدون بازى مى کنى» اما خب بازى نمى داد. من عصبانى شدم. گفتم چرا بازى نمى دى. گفت برو بانک، من چى بکنم؟!
•مشکل تان از کجا شروع شد؟
اینکه اول گفت تو یک بازیکن خوب هستى. تمرین مى کردیم راضى بود ولى بازى مى شد ناراضى!
دعوا کردیم. گفتم من مى روم، خواستم بروم هنکه رفت. چون تیم مى باخت پرزیدنت گفت هنکه برو!
•با مربى فعلى چطور؟ مشکلى دارى؟
نه. او هم روز اول گفت فریدون تو خوبى ولى الان مى گوید خوب نیستى. مى دانى چرا؟ چون من تابستان از باشگاه مى روم. او بازیکنى مى خواهد که نرود. ولى من تصمیم ام را گرفته ام. لاترن خیلى خوب نیست. تابستان که رسید مى روم جاى دیگرى. اگر روى نیمکت مى نشینم، تقصیر مربى نیست؟ تیم دارد سقوط مى کند. او زیر فشار است.
•پس چرا او به کیکر گفته زندى و چند بازیکن دیگر در برنامه هاى نیم فصل دوم تیم جایى ندارند.
نه، نگفته. روزنامه ها از خودشان نوشتند. من با وولف صحبت کردم. گفت فرى من نگفتم!
•شاید باشگاه تو را نمى خواهد.
خب، اینها مى خواهند چهار تا یار جدید بگیرند. اینجورى واسه لاترن بهتر است. یار جدید مى ماند و بازى مى کند ولى من نیم فصل دیگر مى روم. آنها گفتند فرى یک ساله امضا کن برو توى زمین. ولى قبول نکردم این یعنى چه؟ من فکر جام جهانى ام. مى روم آنجا بعد برمى گردم به یک باشگاه بزرگ و خوب. آدم سالم که قرارداد نمى بندد! جام جهانى تمام شد، بعداً باید قرارداد بست.
•در نیم فصل دوم چه اتفاقى مى افتد، انگار باید منتظر روى نیمکت بنشینى.
الان به بعد خیلى مهم است. باید براى تیم ملى بازى کنم، پس خوب نیست روى نیمکت لاترن باشم. رفتم پیش مربى با هم صحبت کردیم. گفت اگر جنگى بازى کنى فیکسى، پس برو جنگى کار کن! من گوش کردم. با تیم مى روم اسپانیا و در تمرینات جنگى کار مى کنم. توپ مى گیرم. تکل مى زنم. پس مربى مرا در ترکیب مى گذارد. اینجورى نگران نیستم.
•پس اگر جنگنده بازى کنى تمام مشکلات از بین مى رود؟
آره.
•و اگر موفق نشدى چه اتفاقى مى افتد؟
شاید من مى روم!
•به کجا؟ بوندس لیگاى دو؟
اصلاً. من به دسته دو نمى روم از کایزرسلاترن که جدا شدم فقط دسته اول. من در دسته دوم قبلاً بازى کردم. اصلاً خوب نیست بازیکن تیم ملى ایران در دسته پایین بازى کند.
•یعنى محرم نوید کیا الان دارد اشتباه مى کند؟
من نمى دانم، خودم دوست ندارم بروم دسته دو.
•پیشنهاد خاصى دارى؟
از دسته اول پیشنهاد دارم. دوستم صحبت هایى کرده. اگر لاترن گفت زندى برو من با تیمى که پیشنهاد داده جدى صحبت مى کنم. شاید رفتم آنجا.
•نام تیمش را مى گویى.
نه. صددرصد شد مى گویم. راستش خودم خیلى دوست ندارم بروم. فکر کردم بعد از جام جهانى بهتر است ولى اگر دیدم باشگاه مرا نخواست زورى نمى توانم بمانم.
•خودت دوست دارى به چه تیمى بروى؟
اسمش مهم نیست. من فقط مى خواهم جایى باشم که بازى کنم. نیمکت نشینى خوب نیست. دوست دارم به جایى بروم که فوتبالش جنگى نباشد. همه تکنیکى باشند. همدیگر را نزنند، هل ندهند! آلمان تکنیکى نیست.
•پس فوتبال کجا تکنیکى است؟
اسپانیا. آنجا را دوست دارم. اسپانیا بارسلونا دارد. تیمى که در اروپا بهترین است. بازیکنانش تکنیکى هستند. دریبل مى کنند. فوتبالشان قشنگ است.
•یعنى دوست دارى روزى به بارسا بروى؟
الان.
•نه، روزى؟
خب، من اینجورى فکر نمى کنم. الان فقط دوست دارم بازى کنم. اگر لاترن مرا بازى دهد که چه خوب. اگر نه هانزاروشتوک، بوخوم، بایرن یا بارسلونا هیچ فرقى نمى کند! فقط مى خواهم در دسته اول باشد و به من بازى برسد.
•پس هنوز دقیقاً نمى دانى براى نیم فصل دوم در لاترن مى مانى یا نه.
آره، نمى دانم الان دوباره مى رویم اردو تمرین کنیم. باید با مربى حرف بزنم. ببینم براى من چه فکرى مى کند. اگر گفت بمان که مى مانم. اگر نگفت مى روم جاى دیگرى. اصلاً دوست ندارم روى نیمکت باشم. جام جهانى نزدیک است باید آماده باشم.
•گفتى جام جهانى. ایران براى صعود از گروه D با پرتغال، مکزیک و آنگولا رقابت دارد. فکر مى کنى شانس داشته باشیم؟
خب تو آلمان خیلى ها مى گویند گروه خوبى است. مى گویند شما شانس آوردید ولى انگار گروه خودشان را نمى بینند! پرتغال و مکزیک خیلى قوى هستند جام کنفدراسیون ها یادتان هست. مکزیک، برزیل را زد. آن وقت ما مى گوییم مکزیک را شکست مى دهیم کار چیزى (غیرممکنى) نیست ولى باید خوب بازى کنیم. آنگولا را نمى شناسم ولى چون صعود کرده حتماً قوى است. پرتغال تعریف نمى خواهد. تیم شان تکنیکى است. از نظر من آنها در اروپا بهترین هستند. شاید در جام جهانى خوب نتیجه نگرفته اند ولى این دفعه فرق مى کند. اگر دست کم بگیریم باختیم.
• نگفتى شانس براى صعود داریم یا نه؟
شانس داریم. اگر مکزیک را در بازى اول ببریم خیلى خوب مى شود. با پرتغال بازى مى کنیم، آنگولا را مى بریم! بعداً مى رویم مرحله بعدى اما اگر به مکزیک باختیم شانسى نداریم.
• در چه صورتى مى توانیم موفق باشیم؟
ما تیم خوبى داریم. مهدى، وحید، دایى، محرم، کریمى و... اینها قوى هستند. ضعیف که نیستند. ما بازى زیادى مى خواهیم. باید تا جام جهانى چند تا دیدار تدارکاتى داشته باشیم تا تیم بهتر شود. الان ایران خوب بازى نمى کند. ولى جام جهانى یک چیز دیگرى است. همه فکر بازى هستند، جنگى کار مى کنیم. دریبل نمى خوریم! بچه ها شل نمى گیرند تا صعود کنیم.
• امروز تیم ملى در خط هافبک با ترافیک بازیکن مواجه است و بعید نیست تو هم با تغییر پست مواجه شوى خودت دوست دارى در چه پستى کار کنى؟
متوجه نشدم.
• در کدام پست راحت ترى.
من چپ بازى کردم، وسط بازى کردم. در هر دو پست راحت هستم. فرقى نمى کند. مربى هرچه گفت همان را انجام مى دهم. ولى از کارهاى دفاعى یک خرده بدم مى آید. بیشتر مى خواهم جلو باشم نه عقب.
• و اگر مربى تو را عقب گذاشت چى؟
هیچى! من مخالفت نمى کنم. مربى هر چى گفت همان مى شود.
• راستى مى دانى امروز تو یکى از محبوب ترین بازیکنان ایران هستى؟
محبوب؟ یعنى چه؟ نمى دانستم این قدر طرفدار دارم.
• حدس مى زدى در تیم ملى ایران این قدر محبوب شوى؟
من خوشحال بودم که آمدم ایران. اصلاً به طرفدار فکر نمى کردم. فقط مى خواستم بازى کنم و به جام جهانى بروم. ولى الان مردم را دوست دارم. انتخاب ایران بهترین تصمیم زندگى ام بود.
• حرف خاصى مانده؟
سلام من را به همه ایرانى ها برسان، خداحافظ.